زمانی
که فرانک در اتاق را محکم پشت سرش بست، مادر در حالی که تمام بدنش
میلرزید، روی کاناپه نشست. باورش نمیشد دخترش که تا دیروز به حرفش گوش
میداد، حالا اینطور جلویش بایستد و سرش داد بزند. گیج و سردرگم مانده بود
که چه کند؟ حسابی خسته شده بود. بر سر کوچکترین مسئلهای با فرانک پانزده
ساله دعوایش میشد!
دوران بلوغ، سرآغاز مشاجرات
اگر پای درددل پدر مادرها بنشینید، حتماً آنها نیز از مشکلاتی خواهند گفت
که با فرزند نوجوانشان دارند. بعد از آنکه دختر و پسرها قد میکشند و با
دوران کودکی خداحافظی میکنند، دردسرهای بزرگترها نیز شروع میشود. در
حقیقت با آغاز دوره بلوغ، نوجوان از منظر جدیدی به دنیای اطراف مینگرد و
در جستجوی هویت گمشده خودش است. از طرف دیگر پدر مادرها تصور میکنند او
همان کودکی است که باید برای تمام کارهایش از نوع چینش اتاق گرفته تا نحوه
اوقات فراغتش برنامهریزی کنند و اینجاست که درگیری بزرگترها با کودک
دیروز شروع میگردد.
شکافی که در حال عمیق شدن است!
چنانچه به زمان مادربزرگها برگردیم و آگاهی و بینش والدین و فرزندان را
مقایسه نماییم، تفاوت شگرفی بین این دو گروه نخواهیم دید. در حالی که اکنون
جهان روزبهروز بیشتر متحول میگردد و تکنولوژیها مدام موجب فاصله گرفتن
پدر و مادرها و نوجوانان میشود. پسری که با همسالان خود در مورد بازیهای
رایانهای و امکانات متنوع گوشی همراهش سخن میگوید، دیگر احساس نزدیکی با
والدین نمیکند. چون تصورش این است آنها حرف او را نمیفهمند و در نتیجه
دیوار بینشان هر روز بیش از پیش بلندتر میشود. در این میان والدین همیشه
نگران، میخواهند دختر و پسر خود را از دنیای مجازی دور کنند، اما فقط مسیر
اشتباه امر و نهی را یاد دارند. نوجوان هم که تاب تحمل ندارد، فقط
میگوید: «زمانه عوض شده!» و راه درست یا نادرست خود را در پیش میگیرد و
لجبازی دو طرف به میزان اختلافات آنها دامن میزند و شکاف بین آنها
عمیقتر میگردد. شکافی که همچون آن دیوار بلند ممکن است باعث بیراهه رفتن
نوجوان شود.
آرزوهای بر بادرفته والدین
وقتی پدر و مادرها میفهمند که قرار است به زودی صاحب فرزندی شوند، مدام در
ذهن خود خیالبافی میکنند و برای آینده دختر یا پسرشان نقشه میکشند. از
یک سو میخواهند او زندگی بهتری نسبت به آنها داشته باشد و از سویی دیگر
در پی تحقق آرمانهای خود در قالب فرزندشان هستند. غافل از آنکه در دوران
نوجوانی، فرزندان در جستجوی رویاهای خود هستند و کمکم اهداف زندگی خود را
مییابند. به طور مثال چنانچه پسری بخواهد نقاش شود، اما والدینش به امید
مهندس شدن او را حمایت کرده باشند، فکر میکنید چه اتفاقاتی بین آنها
بیفتد؟ مشاجره و دعوا اولین پاسخ خواهد بود.
اشتباهات والدین و تخریب رابطه
متأسفانه برخی خانوادهها فقط نام خانواده را یدک میکشند و در حقیقت یک
میدان جنگ هستند. زن و شوهر سر کوچکترین مسألهای با هم یک مبارزه تمام
عیار را شروع میکنند و فرزندان هم وسط میدان میمانند که چه کنند. شاید
بتوان گفت یکی از دیگر از عوامل شکلدهنده مشاجرات بین والدین و فرزندان
رفتارهای بزرگترها است. مثلاً فرض نمایید پسری رابطه نزدیک با مادرش دارد،
اما پدرش همچون غریبهای برای اوست. در این حالت ممکن است زمان بحث مادر و
پدر بخواهد در جانبداری از مادرش وارد میدان شود. بدینوسیله به سادگی
میانه او با پدر خرابتر میگردد و احتمال بروز کشمکش بین آنها دور از ذهن
نیست. گاهی نیز نحوه برخورد والدین با فرزندان موجب درگیری بین آنها
میشود، مانند دادن وعدههای الکی، تبعیض قائل شدن بین فرزندان، غرق شدن
بیش از حد در کار و ...
اما چگونه میتوان از بروز اختلافات بین نوجوان و والدین جلوگیری نمود و یا مشکلات را به دور از مشاجره حل کرد؟
- اگر والدین کمی به عقب برگردند و دوران نوجوانی خود را به یاد آورند، شاید کمی از مسائل حل گردد.
- درست است شما نگران هستید، ولی با دخالت و امر و نهی نمودن هیچ مشکلی حل نخواهد شد. نظارت از دور را امتحان کنید.
- همگام با نوجوانهای امروز بودن کار سختی است، اما اگر علاقه خود را به
آموختن تکنولوژیهای جدید نشان دهید. اگر سعی کنید با او در بازی
رایانهایاش همراه شوید، او احساس نزدیکی به شما میکند.
- لجبازی، سرزنش کردن، داد و بیداد نمودن نسخههای خوبی برای رفع مشکلات
نیستند. شاید خیلی دشوار باشد، اما با صبور بودن شما و همدردی با نوجوان
این مرحله هم سپری خواهد شد.
- باور کنید او دیگر کودک نیست و عملاً آن را به او اثبات نمایید.
- برای انتخابهایش احترام قائل شوید و با وارد شدن از در دوستی و توجه کافی به او شکافها را پر کنید.
منبع:همسران